English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7220 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
computer based learning U یادگیری بر پایه کامپیوتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
computer based U بر مبنای کامپیوتر
computer based training U تربیت مبتنی بر کامپیوتر
computer augmented learning U بسط اموزش به کمک کامپیوتر
based U مبنی
based on U مبنی بر
based U مستقر
broadly-based U ارگانیشاملگروههایمختلفمردم
machine based U مبتنی بر ماشین
based on a contract U قراردادی
based on trusteeship U امانی
character based program U برنامه دخشه
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
act based on pejudgement U قصاص قبل از جنایت
based on private motives U غرض امیز
wood-based materials U جنسسطحتخته
client based application U برنامه کاربردی ایستگاه پردازشگر
character based program U برنامه مبتنی بر کاراکتر
based on private motives U غرض الود
server based application U برنامه کاربرد شبکه
acts based on private motives U غرض ورزی
self learning U خود فراگیر
whole learning U یادگیری سرتاسری
learning U فضل وکمال
learning U معرفت
learning U دانش یادگیری
learning U اطلاع
learning U فراگیری
learning U یادگیری
mastery learning U یادگیری در حدتسلط
massed learning U یادگیری بی وقفه
motor learning U یادگیری حرکتی
serial learning U یادگیری زنجیرهای
learning set U امایه یادگیری
sign learning U علامت اموزی
skill learning U مهارت اموزی
global learning U یادگیری یکپارچه
he is a prodigy of learning U اعجوبه ایست در دانش
maze learning U مازاموزی
he is a prodigy of learning U درعلم معرکه است
maze learning U یادگیری در ماز
mastery learning U تسلط اموزی
heuristic learning U یادگیری ذهنی
social learning U یادگیری اجتماعی
machine learning U فراگیری ماشین
incentive learning U یادگیری با مشوق
incidental learning U یادگیری اتفاقی
patrons of learning U دانش پروران
part learning U یادگیری بخش بخش
learning curve U منحنی اموزش
learning rate U سرعت یادگیری
learning machine U ماشین فراگیر
learning curve U نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
learning curve U منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
one trial learning U یادگیری یک کوششی
rate of learning U سرعت یادگیری
place learning U مکان اموزی
learning to learn U یادگیری اموزی
rote learning U یادگیری طوطی وار
perceptual learning U یادگیری ادراکی
learning theory U نظریه یادگیری
relation learning U رابطه اموزی
insightful learning U یادگیری بینش افرین
probability learning U یادگیری احتمالاتی
latent learning U یادگیری نهفته
learning curve U منحنی یادگیری
learning curve U که استفاده از آن بسیار سخت باشد
transfer of learning U انتقال یادگیری
book learning U علم کتابی
verbal learning U یادگیری کلامی
vicarious learning U یادگیری مشاهدهای
avoidance learning U یادگیری اجتنابی
discrimination learning U یادگیری افتراقی
concept learning U مفهوم اموزی
subliminal learning U یادگیری زیراستانهای
conceptual learning U مفهوم اموزی
distributed learning U یادگیری فاصله دار
cue learning U نشانه اموزی
the common wealth of learning U افراد اهل علم
means end learning U یادگیری وسیله- هدف
mathematical learning theory U نظریه ریاضی یادگیری
He lays claim to learning. U ادعای علم وفضل می کند
the common wealth of learning U مجمع ادبا
statistical learning theory U نظریه اماری یادگیری
there is no royal road to learning <proverb> U تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
trial and error learning U یادگیری از راه کوشش و خطا
There is no royal road to learning . <proverb> U مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
computer U اکامپیوتر
computer U شمارنده
My Computer U نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer U رایانه
computer U ماشین حساب کامپیوتر
computer U کامپیوتر
computer U ماشین حساب
computer U ماشین متفکر
computer U ماشین الکترونیکی
computer U حسابگر الکترونی
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
duplex computer U کامپیوتر مضاعف
mainframe computer U استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
mainframe computer U سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
human computer U امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
mainframe computer U مانند تعداد عملوند همزمان
electronic computer U کامپیوتر الکترونیکی
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
first generation computer U کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
guest computer U کامپیوتر مهمان
four address computer U کامپیوتر چهار نشانی
digital computer U کامپیوتر
hybrid computer U کامپیوتر دو رگه
flight computer U کامپیوتر پرواز
hybrid computer U کامپیوترترکیبی
digital computer U کامپیوتر دیجیتالی
laptop computer U کامپیوتر دستی یا کیفی
incremental computer U وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
infected computer U کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
independent computer U manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
incremental computer U کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
digital computer U کامپیوتردیجیتال
ibm computer U ماشین حساب ای بی ام
ibm computer U کامپیوتر ای بی ام
digital computer U کامپیوتر عددی
three address computer U کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
target computer U کامپیوتر هدف
talking computer U کامپیوتر سخنگو
synchronous computer U کامپیوترهمزمان
synchronous computer U کامپیوتر همگام
stand alone computer U کامپیوتر مستقل
source computer U کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source computer U کامپیوتر منبع
slave computer U کامپیوتر برده
sequential computer U کامپیوتر ترتیبی
host computer U کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
transportable computer U پس و پیش کردن
two address computer U کامپیوتر دو ادرسه
computer memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
a stand-alone computer U یک رایانه مستقل
There's a jinx on this computer. U این رایانه جادو شده.
computer table U میزکامپیوتر
micro-computer U ریزکامپیوتر
micro-computer U ریزرایانه
micro-computer U خرد کامپیوتر
virtual computer U کامپیوتر مجازی
two address computer U کامپیوتربا دو نشانی
serial computer U کامپیوترنوبتی
serial computer U کامپیوتر سری
one address computer U ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
one address computer U دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
office computer U کامپیوتر اداری
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object computer U کامپیوتر مقصود
notebook computer U یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
notebook computer U که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
notebook computer U کامپیوتر کوچک قابل حمل
nonesequential computer U کامپیوتر غیر ترتیبی
network computer U نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
multiaccess computer U کامپیوتر با دسترسی چند گانه
one address computer U کامپیوتر یک نشانی
one address computer U کامپیوتریک ادرسه
one chip computer U کامپیوتر یک تراشهای
serial computer U کامپیوتر نوبتی
self adapting computer U کامپیوتر خود وفق
second generation computer U کامپیوتر نسل دوم
satellite computer U کامپیوتر ماهوارهای
computer memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
ruggedized computer U کامپیوتر بادوام
programmed computer U کامپیوتر برنامه ریزی شده
portable computer U کامپیوتر قابل حمل
pocket computer U کامپیوتر جیبی
parallel computer U کامپیوتر موازی
microprogrammable computer U کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
computer network U شبکه کامپیوتری
computer generations U روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computer game U بازی کامپیوتری
computer flicks U فیلمهایی که توسط کامپیوترساخته میشود
computer family U خانواده کامپیوتر
computer engineering U مهندسی کامپیوتر
computer engineer U مهندس کامپیوتر
computer enclosure U محفظه کامپیوتر
computer drawing U ترسیم کامپیوتری
computer design U طراحی کامپیوتری
computer crime U جرم کامپیوتری
computer conferencing U کنفرانس کامپیوتری
computer code U کد کامپیوتر
computer code U رمز کامپیوتر
computer generations U نسلهای کامپیوتر
computer graphicist U گرافیست کامپیوتری
computer graphics U نگاره سازی کامپیوتری
computer music U موسیقی کامپیوتری
computer museum U موزه کامپیوتری
computer manufacturer U سازنده کامپیوتر
computer logic U منطق کامپیوتر
computer literacy U دانش کامپیوتر
computer literacy U دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
computer letter U حرف کامپیوتری
computer language U زبان کامپیوتر
computer language U زبان کامپیوتری
computer jargon U لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر
computer instruction U دستورالعمل کامپیوتر
Recent search history Forum search
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1وقتی انسانها بر اساس دارایی اشان ارزیابی می شوند
1من انگلیسی بلد نیستم چگونه باکامپیوترکارکنم
2من انگلیسی بلد نیستم چگونه باکامپیوترکارکنم
1استخدام عبارت از پرکردن و پرنگهداشتن پست های خالی درتشکیل سازمان به اساس اهلیت، لیاقت و شایستگی میباشد
1filter-based devices
1filter-based cartridges
1برنامه ریزی این کار‌ چگونه است؟
0خوب معنی این چیست
0computer synthesis of affect
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com